خانواده مفید

ظفر

۱۱:۰۰ - ۱۳۹۳/۱۲/۲۴

1025

پاسخ

پارسینه در تکمیل مطلب شما، این مطلب جالبه، لطفا نشر دهید:
حضرت معظّم له [یعنی علامۀ ظباطبایی] بیان فرمودند که: برادر من در تبریز شاگردى داشت که به او درس فلسفه مى‏گفت، و آن شاگرد إحضار ارواح مى‏نمود و برادر من توسّط آن شاگرد با بسیارى از ارواح تماس پیدا میکرد.
اجمال مطلب آنکه: آن شاگرد قبل از آنکه با برادر من ربطى داشته باشد میل کرده بود فلسفه بخواند، و براى این منظور روح أرسطو را احضار نموده و از او تقاضاى تدریس کرده بود.
ارسطو در جواب گفته بود: کتاب «أسفار» ملّا صدرا را بگیر و برو نزد آقاى حاج سید محمّد حسن إلهى بخوان.
این شاگرد یک کتاب «أسفار» خریده و آمد نزد ایشان و پیغام ارسطو را (که در حدود سه هزار سال پیش از این زندگى میکرده است) داد.
ایشان در جواب میفرماید: من حاضرم، اشکالى ندارد.
روزها شاگرد بخدمت ایشان مى‏آمد و درس مى‏خواند؛ و آن مرحوم میفرمود: ما بوسیله این شاگرد با بسیارى از ارواح ارتباط برقرار مى‏کردیم و سؤالاتى مى‏نمودیم. و بعضى از سؤالات مشکله حکمت را از خود مؤلّفین آنها مى‏نمودیم؛ مثلًا مشکلاتى که در عبارات أفلاطون حکیم داشتیم از خود او مى‏پرسیدیم، مشکلات «أسفار» را از ملّا صدرا سؤال میکردیم.
یکبار که با أفلاطون تماس گرفته بودند، افلاطون گفته بود: شما قدر و قیمت خود را بدانید که در روى زمین لا إلَه إلّا اللَه مى‏توانید بگوئید؛ ما در زمانى بودیم که بت‏پرستى و وثنیت آنقدر غلبه کرده بود که یک لا إلَه إلّا اللَه نمى‏توانستیم بر زبان جارى کنیم.
روح بسیارى از علما را حاضر کرده بود و مسائل عجیب و مشکلى از آنها سؤال کرده بود بطوریکه اصلًا خود آن شاگرد از آن موضوعات خبرى نداشت.
خود آن شاگرد که فعلًا شاگرد مکتب فلسفه است، مسائل غامضه‏اى را که آقاى إلهى از زبان شاگرد با معلّمین این فنّ از ارواح سؤال مى‏کرد و جواب مى‏گرفت نمى‏فهمید و قوّه ادراک نداشت، ولى آقاى إلهى کاملًا مى‏فهمید که آنها در زبان شاگرد چه مى‏گویند.
میفرمود: ما روح بسیارى از علما را حاضر کردیم و سؤالاتى نمودیم مگر روح دو نفر را که نتوانستیم احضار کنیم، یکى روح مرحوم سید ابن طاووس و دیگرى روح مرحوم سید مهدى بحرالعلوم رضوانُ اللهِ علیهما؛ این دو نفر گفته بودند: ما وقف خدمت حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام هستیم، و ابداً مجالى براى پائین آمدن نداریم.
حضرت علّامه طباطبائى مدّ ظلُّه فرمودند: از عجائب و غرائب این بود که وقتى، یک کاغذ از تبریز از ناحیه برادر ما به قم آمد، و در آن برادر ما نوشته بود که این شاگرد روح پدر ما را احضار کرده و سؤالاتى نموده‏ایم و جوابهائى داده‏اند، و در ضمن گویا از شما گله داشته‏اند که در ثواب این تفسیرى که نوشته‏اید، ایشان را شریک نکرده‏اید.
ایشان میفرمودند: آن شاگرد أبداً مرا نمى‏شناخت و از تفسیر ما اطّلاعى نداشت، و برادر ما هم نامى از من در نزد او نبرده بود؛ و اینکه من در ثواب تفسیر پدرم را شریک نکرده‏ام، غیر از من و خدا
کسى نمى‏دانست، حتّى برادر ما هم بى اطّلاع بود، چون از امور راجعه به قلب و نیت من بود.
و اینکه من در ثواب آن پدرم را شریک نکرده بودم، نه از جهت آن بود که میخواستم إمساک کنم بلکه آخر کارهاى ما چه ارزشى دارد که حالا پدرم را در آن سهیم کنم؛ من قابلیتى براى خدمت خودم نمى‏دیدم.
(تفسیر «المیزان» تفسیرى است که از صدر اسلام تا بحال مانند او از نقطه نظر به هم پیوستن آیات و بیانات قرآنى نوشته نشده است. و یکروز من خدمت ایشان عرض کردم که در بعضى از جاهاى این تفسیر چنان عنان قلم آیات را به هم پیوسته و ربط داده که جز آنکه بگوئیم در آن حال تأییدات الهیه و الهامات سبحانیه آنرا بر فکر و زبان و قلم شما جارى کرده است محمل دیگرى ندارد. و اگر این تفسیر در حوزه‏هاى علمیه تدریس شود و بدان افکار پرورش یابد، پس از دویست سال ارزش و قیمت این تفسیر معلوم مى‏شود.
ببینید: این مرد چنین تفسیرى نوشته و فعلًا که در زمان حیات ایشان است در تمام دنیا جزء اصول معارف شیعه محسوب مى‏شود، و علماء بزرگ خود را از آن بى نیاز نمى‏بینند؛ چقدر این مرد بزرگوار و متواضع است که مى‏گوید: آخر ما چه کارى کرده‏ایم؟ چه عمل قابلى انجام داده‏ایم؟)
فرمودند: نامه برادر که به من رسید، بسیار منفعل و شرمنده شدم. گفتم: خدایا! اگر این تفسیر ما در نزد تو مورد قبول است و ثوابى دارد، من ثواب آنرا به روح پدرم و مادرم هدیه نمودم. هنوز این مطلب را در پاسخ نامه برادر به تبریز نفرستاده بودم که بعد از چند روز نامه‏اى از برادرم آمد که ما این بار با پدر صحبت کردیم خوشحال بود و گفت: خدا عمرش بدهد، تأییدش کند؛ سید محمّد حسین هدیه ما را فرستاد.

منبع:
معادشناسی علامۀ طهرانی، ج1، ص 184.

مشاهده مطلب در کانال

  • مصطفی محمدی علوی حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی